این زخم ردش مانده است.

ـ هرزمان که دیدی شخصی پاروی یکی از خط قرمزهای تو گذاشته یا به شکلی رفتار شده که تو دوست نداری باور کن بهترین راه رهاییه رفتن وگذشتن هست؛ ماندن وتلاش کردن وصبر کردن اگر آن شخص نخواهد که تغییر کند ویا نهفته دروجودش باشد به جز خستگی برای تو چیزی نیست .

ـ تو رها کردی از خیلی وقت پیش،سوگواری هم زمانی دارد بیش از اندازه برای یک آدم خرج نکن جهان خرج نکن،کاری نکن که ذهنت خسته بشه به شکلی که انقدر فکر کرده باشی که ذهنت دیگه نخواهد فکر کنه می گیری چی میگم؟

۰۴

ـ شاید بهترین حمله سکوته سکوت رد شدن گذر کردن آره شاید این بهترین روش بوده باشه وهست نه بحث نه خودخوری نه عصبانیت

چیز هایی هست که نخواندی

ـ هنوزم میشه زندگی کرد وهنوزم میشه لذت برد به خودت سخت نگیر ذهنت رو درگیر چیزهای بیخود نکن وقتی می تونی با کتاب خوندن،موسیقی،وتفریحات جزء لذت ببری.

ـ این نحویه که من میتونم ذهنمو منحرف کنم،چون میدانم گاهی دنیا روی خوشی نشان نمی دهد گاهی خیلی سخت میشود بی رحم،خشن،بی عدالت اما همیشه گفتم بازهم میگویم به چیزهایی فکر کن که بتوانی تغییر دهی چیزهایی که دست تو نیستند ونمی توانی تغییر دهی فکر نکن شاید که فکر کردن هم‌ وقت تلف کردن است.

مدیتیشن انجام بده.

ـ میخوای صبور باشی،ذهنت از امواج فکر خالی بشه،ساکت شدن افکارت رو بفهمی وحس کنی میخوای آسون تر بگذری از همه چیز مدیتیشن ،وای که چقدر تاثیر گذاره.

ـ امروز دقیقا وقتی بلند بلند سرم داد کشید فقط چشمام رو بستم ونفس عمیق کشیدم وهیچ چیز نگفتم این پیشرفت بزرگی محسوب میشه برای منی که اکثر مواقع عصبی میشدم:).

ـ پاک کن همه چیز رو از ذهنت.

فقط یک نفس عمیق بکش

ـ معده درد شده جزو جدانشدنی زندگیم دیگه حتیٰ کاملا عادی شده حتیٰ گاهی دیگه میبینم درد میکنه حس میکنم اما واکنشی نشون نمیدم.

ـ ممنونم که همون چیزی که میخوام بهم دادی:) امروز حس کردم برنده نهایی اونیه که تو بدترین شرایط توبدترین وضعیت آرامش داره.

ـ گفتم بهش که ما خودمون باهمدیگه دونه به دونه سازش نداریم واین خودش بزرگترین مشکله.

ـ باز گریم گرفت باز گفت باز گفت باز گفت نمیدونم اگه الان این نقطه نبودم چقدر دیگه باید میشنیدم ولی منم گفتم ،گفتم اونجایی که باید پشتم بودی نبودی نه این مرد تشکیل شده از یک مشت منم منم نهفته که گاهی خودشو بروز میده خسته میکنه منو گاهی!.

ـ دارم برمیگردم دغدغه هام فرق کرده،فکرم تغییر کرده حالم بهتره بیشتر میخندم وبیشتر دارم سعی میکنم باخودم کنار بیام.

ـ درآخر آدم ها همیشه حامی نیستند گاهی تبرند میزنند از ریشه قطع میکنند تمام امیدتو باورتو همیشه ضربه رو از کسایی میخوری که عزیزترینن برات.

ـ فقط خودت رو دوست داشته باش با خودت رو راست باش وبا خودت کنار بیا.

ـ این مرد هیچوقت اون مرد واقعی که باید می بود نیست تو زندگیم گذشت رفت من بزرگ شدم اما این چیزی که باقی می مونه از من این چیزی که من رفتار میکنم ماحصل اعمال خودشه.

ـ گاهی هم بیخیال بشید،فراموش کنید اینابهترین نمعتن.

شاکی بریم بعدی

ماگم شکست یعنی خودم شکوندمش هنوز قابل استفاده است درواقع درش کلا شکست سرچی؟ سر یه آدم بیخود وبی ارزش فقط به این دلیل میخوام کل این چند سال ازش استفاده کنم تا به خودم بفهمونم هی این انگار قلبت بود شکست دوباره ترمیم میشه شکسته هاش اما چیزی که نیازه دریافت کنی تجربه از این حادثه است عزیزم

بله آگاه شو که انقدری دربرابر آدما خونسرد بشی که هیچ چیزی نتونه روت اثر بزاره من داشتم اسم مستعار میزاشتم برات لعنتی که درموردت بنویسم بعد تو هر شب یه کاری کن که اون روحیه ایی که دارم تلاش میکنم آروم نگهش دارم بریزه بهم خب؟

این از تربیت وشعورته عزیزم بله،بهت زیاد از حد بها دادم مهربون بودم،نفهمیدم شعورت درحدیه که بلند سر یکی بگی احمق وبه احساساتش توجه نکنی وبرات مهم نباشه،یا یه جوری نگاه کنی تا من دوروز درذهنم درگیر باشم خب که چی؟من دیوانم باشه تو رفاقت حالیت نیست نه؟تویی که خیلی ادعات میشه نه؟.

خوبه،دارم یاد میگیرم،من یاد گرفتم دیگه واقعا مهم نیست میخوای بمونی تو زندگیم میخوای بری هر غلطی میخوای بکن عزیزم مطمئناً بیش از اندازت هم خرجت کردم برو با هر شخص دیگه ایی خواستی بگرد.ممکنه گوشه ایی از ذهنم درگیر بشه ولی من یاد گرفتم که هرچقدر صدتو بزاری برا یه نفر بیشتر تخریبت میکنه

خب میتونی این کارو بکنی منم فقط تورو یه کیس آزمایشی میبینم که بقیه رفتارم با اطرافیانم تو‌خوابگاه چطور باشه این به سود منه.

خوابگاه خوبه تورو بزرگت میکنه،یادت میده ببین نه قشنگ اون دوجفت چشماتو واکن ونگاه کن این همون آدمیه که بهش بها دادی دیدی؟چشیدی؟لمس کردی چی بهت گذشت؟حالا یاد بگیر.

گفتم من انقدر دلقک اتاق بودم هرکاری میکردم تا بخندن محال بود بخوام یه کاری کنم وازشون پیشنهاد نگیرم،اطلاع ندم یا کوچک‌ترین حرفی رو معذرت خواهی میکردم من اونجوری که بلد بودم ودرتوانم بود رفتار میکردم ولی چیشد تهش؟درواقع یه مشت گل داشتم درست میکردم برای ریختن به سر خودم.

کلا ظرفیت نیست میبینن احترام میذاری این ۹شو گذاشت تو ۱۰تو میزاری فکر میکنن که چی واقعا؟.

مشکل از من بود که از اون پوسته سرد ترم اومده بودم بیرون ومیخواستم حداقل تمام تلاشمو بکنم برای افرادی که کنارم بودند ولی نه این فایده نداره نوچ.

‹نقش مادریا نقاب مادریا متوهم›

تو هیچ رابطه ای نقش مادر رو بازی نکنید زیادی مهربون نباشید،زیادی پیگیر نباشید در دسترس نباشید،نگران نباشید،محبت نکنید،ازخودگذشتگی نکنید،فراموش نکنید،احمق نباشید،وبدونید گاهی رفیق صمیمی بدترین نوع دشمن خواهد شد

‹هم اتاقی›

قشنگ داره مشخص میشه که باهم رشته ایت نباید تویک اتاق باشی با هم شهریت هم نباید تویه اتاق باشی،حتی دوستی که برای دانشگاه انتخاب میکنی هم نبایدهم اتاقیت وهم خوابگاهیت باشه،این شاید سخت باشه ولی محافظه کارانه است حداقل اطمینان بخشه!.

‹40,چندروز پیش›

تو سکوت برو جلو به هیچ کس نگو میخوای چیکار کنی تو نمیدانی ولی گاهی همین حرفات میشه یه تبر که میتونه ریشه امید قلبتو قطع کنه. به هیچ‌کس نگو،حتی اگر شکست خوردی پاشو برای خودت جشن بگیر که یه سختی رو پشت سر گذاشتی اینو بدون هیچ کس به اندازه خودت راز نگه دار ونگران تو نخواهد بود خودت نور مسیر خودت باش آدما جز تاریکی به تو چیزی نمیدن.

‹24روبه روی من وایسادی›

وسط دعوا حلوا خیرات نمیکنن آره درسته ولی وسط دعوا دوست ودشمن شناسی خوبی میشه برگزار کرد واضافی های متظاهر دوست نمارو حذف کرد هوم.