‹96تواسطوره صبر بودی›
دختر فکر کن من اصلا دعوت به مصاحبه هم نشده بودم،اما الان که اعلام نتایج فرهنگیان اومد اشکم در اومد نمیدونم تعبیر گریه اموچی باید حساب کنم ولی یه جایی خب یه مرحله آدم خودش باخودش که روبه رو میشه نه حتی آدمای اطرافت فقط خودت،خودت دلت برا خودت میسوزه یه همچین حالیم الان.
تلاش؟نه انگار زندگی سازِ دیگه ایی داره میزنه.
یادمه پارسال وقتی درصد های داغونمو که دیدم یه جمله ایی به مادرم گفتم خودم که یادم میوفته داغونتر میشمಠ◡ಠ.
یادمه داشتم گریه میکردم اون روز فاجعه سنگین بود برام رفتم تو اتاقم گوشی به دست مامانم گفت گریه نکن گفتم بهش که:دیدی یه آدم عزیزشوبچشو از دست میده چه عزاداری میکنه؟مامانم بهت زده فقط نگام کرد گفت خبگفتم هیچی ازم توقع نداشته باش گریه نکنم،ناراحت نباشم من انگار رؤیامو از دست دادم:).شاید نزدیک دوهفته من اصلا نمیتونستم حرف بزنم باکسی تهش میدونی چی شد؟موندم پشت کنکور آره گفتم شرایطم بهتر میشه خوندم من درحد توانم خوندم وامسال رتبه وترازم خب صددرصد بهتر شد اما اما این بازم این چیزی نیست که بگم صد من قبول میشم یه تردیدی دارم ولی یه تصمیمی هم دآرم میدونی الان فقط انتخاب رشته میکنم میرم یا ارشد تغییر رشته میدم ،یا همین امسال میوفتم مسیر دلخواه یا اینکه خودمو باید آماده کنم برا ارشد ،وکارشناسی رو بخونم نمیدونم ولی میدونم حداقلش هیچ وقت نمیگم کاش یکسال صبر میکردم نه.
تو موقعی که خیلی ها رفتن آزاد خیلی ها موندن پشت کنکور خیلی هاهم رها کردند من جزو کسایی بودم که موندم ،سخت بود من هر روزش عذاب کشیدم یادمه روز کنکور وقتی اومدم لباس بپوشم یک لحظه فقط یک لحظه وقتی حس کردم تمامِ بدنم سِر شدم به خودم نهیب زدم چرا باید این سطح استرس ونگرانی کوفتی رو به خودم تحمیل کنم هوم؟
برای اینکه شاید آره یکی بمونه وخب بشه بیاره ولی خیلی وقتا ،خیلیا موندن نشده همیشه همینه.