ـ5. امروز رفتم یه سری لوازم تحریر گرفتم،خب این عادته منه که هر ترم جدید تقریباً هم نیاز میشه که خودکار بگیرم وهم دفتر و.. اما هربار که میرم افزایش قیمت نجومی روبه رو میشم وتقریبا هر شش ماه یکبار می گیرم امروز دست روی هر چیزی میگذاشتم نزدیک به پنجاه تومان بود واین واقعا مضحکه که دیگه همون سپه چک هم داره ارزش خودشو از دست میده تقریباً،تقریباً دوبرابر اسفندهزینه کردم واین برام غم انگیزه:).میشد هم‌نخرم اما من شیفتهٔ این ریزجزییاتم دفتر های نو خودکار،گاهی می گویم کاش اصلاً فروشنده یک‌کتاب فروشی ویا لوازم التحریر بودم حیف.

ـ یه چندساعتی پیش ث تماس گرفت وگفت با انتقالیش بازهم مؤافقت نکردند بااینکه مدارک خیلی زیادی رو بارگزاری کرده بود صرفاً چون دانشگاه مقصد مادر ورنک یک محسوب میشه ودرخواست های زیادی داره حیف ما که از این شهر ودانشگاهش هیچ‌چیزی ندیدیم حالا شما تعریف کن بگو سطح عملی بالا رنک یک به درد ما که نخورد هیچ وقت.

ـ بهش گفته بودن معدلت که ۱۶است در دانشگاه مبدأ حالا بیای اینجا قطعاً مشروط خواهی شد خیلی دلم میخواست به مسؤلش یه سری حرفارو می زدم میگفتم هی جناب! تو خودت اگه یک دختر ۱۹ساله بودی که کیلومتر ها دورمیشدی از خونه وکاشانه وشهرت،با یک فرهنگ وزبان کاملاً کاملاً،نااشنا مواجه میشدی چکار می تونستی بکنی؟ هوم با شرایطی که ما گذروندیم شرایطی که نه روحی خوب بود هیچی اتفاقا معدل خوبی اورده در یکی از رشته های تاپ انسانی ولی نه مردم فقط اعداد را می بینند چه درکنکور چه در دانشگاه هیچ فکر نمی کنند اگر استادی با من لج کند وسه درس به من نمره ندهد ومن معدلم پایین شود ایا فقط من مقصرم؟فقط منم که نخوانده ام آن استادی عقده ای شما هیچ تاثیری ندارند؟ بلایی که ترم گذشته سرکار علیه بر سر من آورد که مرا تا مرز جنون وانصراف کشانده بود حیف حیف که به تو می گویند استاد،وحیف تر که من وتو هر دو مؤنث هستیم چون تو هیچ وجدانی نداری که بلکه نه تنها تدریسی نداری که هیچ بلکه همه چیز به عهده خودمان است نمره هم نمی دهی خیلی واقعاً رو داری استاد خیلی⁦ರ⁠╭⁠╮⁠ರ⁩.

ـ مثل همین امروز که رفته بودم موهایم را کوتاه کوتاه کنم،وارایشگر صرفاً چون پسرش با من هم رشته بود مدام از معدل ۱۹او میگفت خب زن به من چه⁦ತ⁠_⁠ʖ⁠ತ⁩؟ پسرت کنارت داره زندگی میکنه ویک دانشگاهی که مشخصه نمره میدن بعد وای خدا الان که می نویسم فقط دارم حرص می خورم.

ـ البته دفعهٔ قبل هم که رفتم پیش این خانم اعصاب برایم نگذاشت از بس که بهم گفت دختر موکوتاه نمی کنه ووو. .حالا بازهم رشته قصدی هم نداره ها ولی نمی دونم دیگه به دلم نمی شینه که برم پیشش دفعه بعد میخوام رندوم برم یه ارایشگاه.

ـ به کسی ربطی نداره واقعاً،من دوست ندارم اصلا موهام بلند بشه شاید چند سال دیگه رو تحربه کنم نمی دانم،اما حال میدانم هنوز آماده نیستم،اتفاقاً بلعکس برای پسری که موی بلند داره وقشنگ گوجه ای بسته ذوق می کنم این چیزی نیست که ما تعیین کنیم واقعاً.

ـ وهمهٔ این ها زمانی باید اتفاق بیوفتد که نزدیک به امتحانات است من هم به شدت استرس دارم،به شدت واز ترم قبل تمام بدنم هراسان است که اگر معدلم کم شود چه؟ وبا خود تکرار میکردم نه جهان نه برای یک‌مشت عدد نگران نباش استرس نداشته باشد

ـ اما بازهم همین چندروز تاثیر معدل بالا روی کنکور ارشدوقبولی رو‌ دیدم جالبه کم کم هورمون کورتیزل باعث استرسم میشود وشاید نتوانم از دندان درد کاری کنم،شاید هم معده ام نابود شود شاید هم مغزم یاری ام نکند.

ـ نمی دانم حوصله ام نمی کشد که بخواهم بر سر یک‌مشت اعدادی بجنگم که مادام هم دست من نیست،گاهی با خودم ظالمانه میجنگم که نکنه کم‌گذاشتی ؟میشد بهتر قبول بشی ونشدی؟ وبعد لذت نمی برم بعد فکر میکنم باید ارشد را به بهترین شکل ممکن بخوانم در بهترین دانشگاه اما این چرت وپرت ها یعنی چه؟ به درک اصلاً مگر همه چیز هم دست من است.؟چرا باید انقدر به خودم سخت بگیرم؟

ـ به اندازه کافی میدانم که برای این ترم تلاش کرده ام دیگر مهم نیست.

ـ مامان دوهفته است سیاتیکش گرفته واقعاً عذاب را تحمل کردم بیمار داشتن بدترین مشکل است امیدوارم که هیچ کس در خانه اش بیماری نداشته باشه کل این دوهفته عذاب بود هیچ کدوم از این سه مرد نه پسرها ونه مثلاً شوهر کمکش نکردند مانده ام چند روز دیگر که بروم چه میشود بی درک وشعور ترینن نمی دانم نمی خواهم بنویسم.

ـ خستم شده از اشتباهای تایپی که باید برگردم ودرستش کنم دلم میخواد محو بشم محو محو ولی فقط می تونم صفحه رو ببندم.