پیچ نهم زندگی
من خونه تنها بودم وقتی یکدفعه همه جا تاریک شد فقط واکنشم این بودکه"عه رفته بودی که امروز ،بازم؟" بعد ماه رو دیدم قرص کاملشو یهو دیدم مامان داره زنگ میزنه خیلی باهول وترس" میگفت برق رفته نترسی ها من الان میام نترس"بهش گفتم مامان من نمی ترسم چرا باید بترسم؟.وقطع شد اما تاریکی چه ترسی می تونه داشته باشه؟
ـ دلم میخواست بگم بهش "مامان من دیگه اون بچه دوساله نیستم که از تاریکی بترسم،شبم تاریکه آسمونم سیاهه ولی نگا ماه چقدر می درخشه؟ شاید چون آسمون انقدر تاریک›ه›قشنگ به نظر می رسه".
دوست داشتم بگم مامان من از زخم هام می ترسم،از ذهنم از نقطه های تاریکم از اینکه یک وقت هایی بی حس میشم سر می شم می ترسم از این آینده نامعلومم می ترسم از این امید هایی که به خودم میدم می ترسم از این زندگی بی رحم ناعادل می ترسم از زندگی کردن می ترسم می تونی بیای اونارو باهم حل کنیم؟ اصلاً چطوری حل کنیم نصف درد وزخم مشکل های الانم شده بچگیم کودکیم،نصفش شده حرفهای نزدم به تو نصفش شده آدمایی که ولم کردن وذهنم ول نمی کنه،از دوست داشته نشدنه می ترسم،مامان از اینکه دخترت نمی تونه دوست داشتن رو احساس داشتن رو عشق رو محبت رو مهربونی رو ارتباط برقرارکردن رو دیگه نمی تونه بپذیره دیگه نمی تونه اینارو قبول کنه.
ـ مامان بچت داغونه فقط تو نمی بینی خودمم نمی بینم،فقط گاهی یهو `بومم یه چیزی تو مغزم می ترکه بعد نشخوار نشخوار`.
دوست داشتم بهت بگم ولی نگفتم:
دارم زخم هایی رو درمان میکنم که نمی دونم از کجا اومدن فقط می دونم ریشه در کودکیم داره نمی خوام قبول کنم اما ذهنم برمیگرده به کودکی که یک گوشه خونه می نشستم تاریک تاریک شاید باید اون موقع نگرانم میشدی نه الان نه الان . .
ـ مامان تو خوب بودی گیر زندگی اشتباه افتادی،گیر آدم اشتباه تری هم افتادی همین.
ـ مامان این درخت خیلی وقته خشکیده فقط یک مشت ریشه ازش مونده،مامان تو قلب منی،مامان دارم از هم میشکنم،دارم یه وقتایی می میرم مامان دارم چیزایی از خودم رو میبینم که اگر برم جلوتر که اگر بیشتر با واقعیت روبه رو بشم شاید نتونم تو رو هم دوست داشته باشم هر چند تو وجود منی با هرچه ناسازگاری.
ـ مامان کاش می فهمیدی.کاش می دیدی آسیب هارو کاش هیچ وقت بهم نمیگفتی به خاطر بچه هام،مامان من اون دیالوگ تو ذهنم بارها پلی میشه خستم.
ـ مامان نمی دونی که سراسر نوشتم پر از رنجه از اونا که نمی تونم برگردم وبخونم،از اونا که نمی دونم پایانش کجاست.
هر چند تو بخند منم میخندم مثل همیشه ولش کن!.