نقطهٔ خالی از اسکان آدمی.
ـ از هرشب،هر روز چاووشی گوش دادن خسته نمی شم ونشدم،اما دست بریدم اره حالا دیگه خیلی وقته که دست کشیدم وبریدم.
ـ درست زمانی که باور هام فروپاشید،هوم یکبار،دوبار،سه بار،چهاربار بارها بهم فهماند که نه نمیشه الان نمیشه نشده ولش کن بگذر وبگذر از همه چیز. .
ـ خودم سقوط کردم رسوندمت،رسوندمت،رسوندمت به پرتگاه.
+ [ دوشنبه ۱۰ شهریور ۱۴۰۴ ] [ 0:28 ] [ جهان ]
|