خب چندین روزه که میام میزنم نوشته جدید ونمینویسم.

اومدم خونه،وتوخونه خواب خوابگاه رو‌میبینم وخوابگاه خواب خونه رو میبینم دیگه بگم که چقدر مشخصه خانوادم اذیت شدند بعد ۶۳روز،یک هفته است اومدم خونه وبه این فکر میکنم که دانشگاه چقدر برای من نظم دهنده است این ترم که گذشت باید یه تحلیل بزنم وببینم چطور بوده عملکردم.

برای ترم دو باید منظم تر بشم،ذهنم قویه من میتونم ساعتها درس بخونم و.. اما جسم ضعیفی دارم،روح ضعیف تر باید به فکر تقویت این دو باشم.

باید کتاب خوندنم رو منظم تر کنم وزبان خوندم رو‌جدی تر درمورد مقاله فکر کنم ونظم ببخشم.

باید فیلم‌وسریال دنبال کنم،اینطوری امید به زندگیم بهتره خیلی فکرها دارم

وباید تو برنامم باشه که یه چالش رو شروع کنم،وتو همین فرجه ها درس بخونم واها هر روز بنویسم این خیلی مهمه.همین.