یاد می گیری.
ـ شکر که خانه ام.
ـ درمورد امتحان فکر کردم،به نتجیه رسیدم راجب پلنر سال آینده فکر میکنم چون می خوام پلنر وجزوه ترم جدیدم در یک دفتر باشه برای رفت وآمد راحت تر باشم ولی خب یکم شاید نتونم به راحتی به کسی بسپارم دفترمو پلنرم که قطعاً شخصیه.
ـ تابستان سال بعد باید گواهینامه بگیرم.این بایدیه.
ـ باز تو خونه دعواهای لفظی رخ داد وجالبه که من ری اکشنی نداشتم،وفقط داشتم به ذهنم گوش می دادم وبیشتر متوجه می شدم نه انگار این من من نیست انگار،وخوابگاه هم جای بدی نیست به هرحال که هرکدوم خوبی وبدی خودشونو دارن.
ـ برای نمره پایین زبان به استاد پیام دادم،تقریبا یک ترم درتلاش بودم که یک استاد خوب پیدا کنم حالا که امتحانشو دادم،دیدم نه نمره خوبی چندان بهم داده،نه امتحانش امتحان آسونی بود ازم پرسید دیروز که نمرت چند شده وبهش گفتم،۱۵استاد من فعالیت کلاس داشتم حداقل بهم بگید ببینم امتحانمو چند شدم،وفعالیت کلاسی چند بهم دادید،اخه امتحان از۱۲نمره بود وفعالیت هم حداقل باید ۵یا۶میگرفتم حداقلل ولی هیچی نگفت سر شب رفتم سامانه گلستان دیدم ۱۶زده یک نمره داده خب بازم خوبه این ترم چندان عمومی هام خوب نشد برعکس ترم اول سرکار علیه هم که یک تنه گند زده به معدلم.
ـ تو گروه بچه ها نوشتن باید برای اتاق اسم نویسی کنیم در صورتی که باید سایتی می بود این یعنی ترم بالایی ها به راحتی جای خودشون می مونند وما باید فقط بریم یک سری اتاقی که مشخصاً چندان تخت وکمد خوبی گیرمون نخواهد اومد خواستم تلاش کنم بگم با «ث» باشم.
ـ بعد دیدم نه بزار هرطور اسمم رو نوشتن همون بشه البته که به یکی از سرپرست ها گفتم ولی هنوز بی احترامی چندشب پیشش وفحش دادنشو ازذهنم نمیره چندان هم باهم اوکی نیستیم یعنی من دیگه نمی تونم با چنین آدمی ادامه بدم بارها بی احترامی کرده ومن چیزی نگفتم،خوبی هایی در حقش کردم که ندیده پس می سپرم به خود خدا فقط کاش انتقالیش اوکی بشه خودش که میخواد بره پس بره.خیلی عصبیم ازش خیلی چیزارو نمیشه نوشت ونه حوصله تداعی دارم چون بیشتر وبیشتر خشمگین می شوم.