من در زندگی ام به شکل مزخرفی حس شکست خوردگی دارم،هربار که میخوام بلند بشم هرباررکه میخوام دیدمو عوض کنم هربار که میگم نه ادامه بده هربار میگم نه تو هزار بار دیگه هم شکستی بلند شو

اما این بار آدم ها انگیزمو میگیرن اینم بار اولم نیست حالم دیگه خوب نیست.

دیشب یه مشت طعنه وکنایه زدن ،امروز منو میبره تا مرز معذرت خواهی اونی که باید همش صدایی که بلند میشه روش روبشنوه تحمل کنه هیچی نگه.

چرا؟ چون یه آدم لوس،خودخواه،که فقط خودش براش مهمه یکبار ندید منو،ادعای رفاقتش تا هفت تا آسمونه اما واقعیت برای عمل هیچی نیست

دارم رپز به روز از آدما بیشتر دست میکشم بیشتر پناه می برم به کتاب و کتابخونه.

منم کسی نیستم ولی دوست هم ندارم انقدر بهم بی احترامی بشه چطور من باید معذرت خواهی بکنم مدام ومدام ومدام واون به یه ورش باشه؟

هرچی آدم وجود داره جنگ خودشو داره چرا رویکی دیگه خالی میکنی؟.

دیگه بسه واقعا بسه ایندفعه دیگه واقعا نه تنها از ذهنم که واقعا از زندگیم حذفش میکنم به درک که تنهام.