تو بیشتر حواست به من هست دستم را بگیر.
ـ امشب بامادر گرام نرفتم احیاء حالم خوب نبود نه جسمی ونه روحی.
ـ ولی باهات خیلی دوستانه حرف زدم گفتم بهت لابه لای اون ذهنم رو باز کردم نشونت دادم،گفتم بیا سعی کنیم تمومش کنیم فکر کنم زمان کافی باشه براش الان دیگه وقت نیست نه اصلا وقت ندارم که حتیٰ یک دقیقه بهش فکر کنم به جاش میتونم به فرانسوی فکر کنم هوم هر یادآوری میتونه بشه یه ایده برای زبان سوم.
ـ فقط مرد میدان میخواهد برای شروع که باید صبر کنیم وبگذاریم برای تیر چطور است؟به راستی فقط از اکنون باید فکر کنم ودنبال منابعش باشم چون آن زمان هم باز وقت کم دارم
ـ من فقط میخواهم امسال آرام باشم وصبور،چندی پیش وقتی داشتم سلف غذا میخوردم یک نفر پرسید رشته ات چیست؟ـ گفتم روان شناسی گفت: بهت میخوره گفتم چطور؟گفت آرومی چهرت آرام بخشه ومن اینگونه بودمಥ‿ಥجدی میگویی؟مطمئنی؟
واو گفت آره من اینطوری حس میکنم! اونجا به خودم گفتم خوبه من واقعیت امر همیشه عاشق آدم های ساکت وبیشتر درونگرا بوده ام نه اینکه خودم هم خیلی اینگونه نباشم اما جدیداً حس میکنم میانگرا هستم گاهی ساکت وآرام ودر خود فرو رفته وگاهی پرشور وشلوغ وپر انرژی واین تضادها مرا ازار می دهد.
ـ اما حال دوست دارم ساکت باشم وآرام پیش بروم وخدای من این بندت خیلی نیاز داره بهش نگاه کنی:).حواست هست دیگه؟همهٔ امید من اگر تونباشی پس که باشد؟اوامر من که به بنده هایت گره نخورده به قول مادرگرام که همیشه میگوید من امیدم به خداست منم نیازت دارم بیشتر از قبل محتاج توهستم که محتاج تو بودن خودش یک موهبت است امیدوارم همیشه محتاج تو باشم نه بنده هایت که این بنده ها هیچ گاه به مشابه یک انسان کامل نمی توانند رفتار کنند مهربان ورئوف فقط تویی،تویی که بی هیچمنتی همیشه دستم را گرفته ای وبلندم کرده ای حتیٰ وقتی خودم نفهمیده ام میدانم همیشه هستی نگاهت به من میشه بیشتر از قبل هم باشه؟الان بیشتر از قبل به بودنت نیاز دارم!
همیشه همراهِ من🤍(〒﹏〒).