بچه جان سلام،میگذرد از اولین نامه اَم برایت ایندفعه میخواهم برایت از افکاری بنویسم که حقیقتاً برای شخصِ بنده بسیار محزون اند امیدوارم نوشتن آرامم کند وروزی رفع شده باشند.

حتیٰ نمیدانم از کجا برایت بنویسم،درگوشی بگم بهت؟-شایدترحم برانگیز هم به نظر بیایم،ومن با این فکر در شُرُف پشیمانی از نوشتنم.

اما چه بگویم که عزیزک،میدانی حسرت وپشیمانی چیست؟یا احساس خودخوری وعذاب دادن به خودت رو تجربه کردی؟.

عارضم که خیلی این آدم انزوا را درآغوش گرفته ودر پناهگاهش می ماند تا در اَمان باشد که ترکش هایِ افکارش به قلب وذهنش اصابت نکند.

برایت بگویم که در احساساتی وحشتناک قرار گرفتم هر لحظه که از پناهگاه هم بیرون می آیم احساس میکنم راهی رو اشتباه آمده ام وشاید برای بازگشت دور شده.

شده گاهی نفهمی دقیقاً بالاسری چه میخواهد ازتو؟شده گاهی درمانده بمانی؟یاشاید شده گاهی ندانی که چه باید انجام میدادی ؟

من حیران ترین آدم شدم عزیزم،آنچه را احساس میکنم نمیتوانم برایت بنویسم ولی بگویم شک افتاده است به جانم ،خودم خودم را قبول ندارد وهر لحظه درمنجلاب افکار میتواند گیر کند.

شده گاهی خودت را متعلق به جایی ندانی ؟باورت میشود نمیخواهم چندین ماه اینجا باشم؟باورت میشود عاجز شدم از دیدن آدمهایی که خاطرات غمگینی رو برام تداعی میکنن باورت میشود این من،که میخواهم بگویم جنگجوی قوی بود اما شک میکنم ومیگویم آیابودم؟از دیدنِ آدمها با خاطرات جزیی هر روز بدتر میشود؟

عزیزکم،امیدوارم هیچ گاه این حس رو تجربه نکنی که بدانی اگر بخواهی گریه کنی ونتونی چقدر سخته،همهٔ غبارِ قلبت جمع بشه یهو با باران کوچکی بخواهد همه اش پاک شود شاید مثل غباری به مانند بزرگی دریای خزر که بخواهد موج های سهمگین پاکش کند‹گیج که نشدی؟›.

بچه جان،این نوشته حاصلِ شبی شده که ناکامی هایِ من به مانند سیلی به صورتم خورده همینقدر بد وسخت وغیرقابل باور. .

نمیدانی از بهم ریختن نظم ونمیدانی از تمام احساساتم میدانم روزی تمام به فراموشی سپرده میشند اما غم قشنگه،آدمو ساکت میکنه عزیزکم درواقعیت هرچه رنج وغم بیشتر، سکوتی عمیق تر آدمو‌فرا میگیره.

•عزیزکم،دوست داشتم برایت بنویسم این نوشتن ها دلی بود هروقت که مشکلی بیش از حد برمن چیره شود برایت مینویسم بدان اگر برایت نوشته ام پس قطعا این متن حاوی رنجِ عمیقی برایم بوده است.

نامۀ دوم نوشته شده در شبی بدون یافتن ماه وبغضی که فروخورده شد وسیلِ اشکی که جاری نشد.تو بدون چقدر غم انگیز بوده که برای لحظه ای ماه را پیدا نکردم منی که شیفتهِٔ ماهم⁦ಠ⁠◡⁠ಠ⁩.برسد دستِ تویِ بچه جان!