نمی دونم چرا چنین کاری کردم.

ولی باز رفتم سالنامه ایی که پارسال از تک تک روزهای کنکورم مینوشتم رو باز کردم تعداد تست وساعت مطالعه ها رو نوشتم وحساب کردم خیلی خوب جمعاً چه تعداد تست زدم وبه عدد بالایی حداقل برای خودم رسیدم ومغزم سوت کشید البته که آزمون های هرهفته وجمع بندی هارو هم بهش اضافه نکردم نمیدونم بنویسم یانه.

هرچند مهم نیست من چه تعداد تست زدم من فقط میدونم که پایین ترین تعداد تستم ۱۰۰۰تا بوده تو یه ماه ،ولی یادمه دوران کنکور یکی بود هفته ایی ۱۰۰۰تاتست میزد نمیدونم چقدر درسته یا غلط.

ولی همش حس ناکافی بودن وتلاش نکردنه بیخ گلوم رو گرفته بود حتی وقتی اومدم روان فکر میکردم نه نکنه نتونم نکنه نشه نکنه نتونم نه نه نه!

این حجم زیاد نه این حجم تصور ناتوانی کجا به دست میاد نمیدونم فقط این دوران خیلی سخته ولی خودتون رو باور کنید وخودت رو با خودت مقایسه کن نه ساعت مهمه نه تعداد مهم اینه الان هنوزم تلاش میکنی؟