‹90,زیرِ ذره بین›
حس میکنم زیاد از حد به کنش های دیگران وواکنش های خودم حساس شدم خیلیی بیش از اندازه ریز بین شدم
حس میکنم بیش از حد جدی گرفتن زندگی میشه یه عذاب،دارم سریال در انتهای شب رو میبینم وهنوز بعد دوروز نتونستم تمومش کنم،شدم مثل شخصیت ماهی،که زیاد از حد حساسِ ریز بینه یه سکانسی با بهنام داشت انگار که درمورد همین ریز بین بودنِ ماهی وبی توجهی بهنام توجه میکرد.
یکی زیاد از حد بی فکره ،یکی مثل من هر کاری میتونه بهمش بریزه باید یه فکر اساسی بکنم،یکم این باقی مونده زمان رو یکم به خودم برسم.شاید شروعش این باشه که فردا برای طلوع خورشید بیدار بمونم وطلوع روببینم بعد لیست کارهایی که باید انجام بدم بنویسم.
سعی کنم نشخوار های ذهنی مو حل کنم،وسعی کنم کتاب بخونم.
مجموعاً یه تابستونی بشه که چیزی برای گفتن داشته باشم که بعداً بگم چیکار کردم
+ [ یکشنبه ۷ مرداد ۱۴۰۳ ] [ 23:42 ] [ جهان ]
|